پل صراط
ترک موتورش بودم که ناگهان پایم بین موتور او و سپر یک ماشین ماند. رانندۀ ماشین اصرار کرد که نگه دارد،
با حالت عصبی از ماشین پیاده شد و خواست که ببیند چه شده است.زیر سپر شکسته اش را نشان داد و ادعای خسارت کرد.
ماکه مقصر نبودیم به او باج ندادیم. دید که نمی تواند حریف ما بشود، برگشت گفت: « از ظاهرتان معلوم است که مذهبی هستید. دیدار ما به قیامت، سر پل صراط.»
قائله که ختم شد حرکت کردیم. در طول مسیر، دربارۀ این قضیه شوخی می کردیم و می خندیدیم. ناگهان برگشت و گفت:« باید به اون راننده می گفتیم که تو تا پل صراط برسی، ما رد شدیم!»
به راستی که از پل صراط رد شد و ما جا ماندیم.
آخرین نظرات